از اتفاقات ناتموم بدم میاد از تجربه هایی که بهشون فکر میکنم و میبینم تهشو نگفتم نفهمیدمش نفهمیدم چی شد کی بود چرا اینجوری شد بزرگترین ناتموم زندگیم مدااام تو ذهنم میاد مدااام میاد تو ذهنم که چرا؟؟ چی شد که رفت؟؟ چرا حرفای آخرو نزدیم چرا نپرسیدم چرا چرا فقط برای حفظ غرورم گفتم خداحافظ صد بار به گذشته برگردم به اون برنمیگردم اما فقط کاش میفهمیدم که چی شد کاش میشد این گشتالتو تو ذهنم کامل کنم اینقدر حیرون نباشم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت